مرا رقصاندی
دوشنبه 85/3/15 1:22 صبح| شعر |
من که تسبیح نبودم،
تو مرا چرخاندی
مشت بر مهره ی تنهایی من
پیچاندی
مهر دستان تو
دنبال دعایی میگشت
بارها دور زدی،
ذهن مرا گرداندی
ذکرها گفتی و بر گفته خود
خندیدی
از همین نغمه ی تاریک
مرا ترساندی
بر لبت نام خدا بود،
خدا شاهد ماست
برلبت نام خدا بود و مرا
رقصاندی
دست ویرانگر تو
عادت چرخیدن داشت
عادتت را به غلط
چرخه ی ایمان خواندی
قلب صد پاره ی من
مهره ی صد دانه نبود
تو ولی گشتی و این گمشده را
لرزاندی
نغمه